شماره ٢٣٢: وه که دامن مى کشد آن سرو ناز از من هنوز

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
وه که دامن مى کشد آن سرو ناز از من هنوز
ريخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز
ناز بر من کن که نازت مى کشم تا زنده ام
نيم جانى هست و مى آيد نياز ازمن هنوز
آنچنان جانبازيى کردم به راه او که خلق
سالها بگذشت و مى گويند باز از من هنوز
سوختم سد بار پيش او سراپا همچو شمع
پرسد اکنون باعث سوز و گداز از من هنوز
همچو وحشى گه به تيغم مى نوازد گه به تير
مرحمت نگرفته باز آن دلنواز از من هنوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید