نكوكار مردم نباشد بدش
نورزد كسى بد كه نيك افتدش
شر انگيز هم در سر شر رود
چو كژدم كه با خانه كمتر رود
اگر نفع كس در نهاد تو نيست
چنين جوهر و سنگ خارا يكى است
غلط گفتم اى يار شايسته خوى
كه نفع است در آهن و سنگ و روى
چنين آدمى مرده به ننگ را
كه بروى فضيلت بود سنگ را
نه هر آدمى زاده از دد به است
كه دد ز آدمى زادهى بد به است
به است از دد انسان صاحب خرد
نه انسان كه در مردم افتد چو دد
چو انسان نداند بجز خورد و خواب
كدامش فضيلت بود بر دواب؟
سوار نگون بخت بى راه رو
پياده برد زو به رفتن گرو
كسى دانهى نيكمردى نكاشت
كز او خرمن كام دل برنداشت
نه هرگز شنيديم در عمر خويش
كه بدمرد را نيكى آمد به پيش