حكايت در معنى ثمرات نكوكارى در آخرت

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
كسى ديد صحراى محشر به خواب
مس تفته روى زمين ز آفتاب
همى برفلك شد ز مردم خروش
دماغ از تبش مي‌برآمد به جوش
يكى شخص از اين جمله در سايه‌اى
به گردن بر از خلد پيرايه‌اى
بپرسيد كاى مجلس آراى مرد
كه بود اندر اين مجلست پايمرد؟
رزى داشتم بر در خانه، گفت
به سايه درش نيكمردى بخفت
در آن وقت نوميدى آن مرد راست
گناهم ز دادار داور بخواست
كه يارب بر اين بنده بخشايشى
كز او ديده‌ام وقتى آسايشى
چه گفتم چو حل كردم اين راز را؟
بشارت خداوند شيراز را
كه جمهور در سايه‌ى همتش
مقيمند و بر سفره‌ى نعمتش
درختى است مرد كرم، باردار
وز او بگذرى هيزم كوهسار
حطب را اگر تيشه بر پى زنند
درخت برومند را كى زنند؟
بسى پاى دار، اى درخت هنر
كه هم ميوه دارى و هم سايه‌ور
بگفتيم در باب احسان بسى
وليكن نه شرط است با هركسى
بخور مردم آزار را خون و مال
كه از مرغ بد كنده به پر و بال
يكى را كه با خواجه‌ى تست جنگ
به دستش چرا مي‌دهى چوب و سنگ؟
برانداز بيخى كه خار آورد
درختى بپرور كه بار آورد
كسى را بده پايه‌ى مهتران
كه بر كهتران سر ندارد گران
مبخشاى بر هر كجا ظالمى است
كه رحمت بر او جور بر عالمى است
جهان‌سوز را كشته بهتر چراغ
يكى به در آتش كه خلقى به داغ
هر آن كس كه بر دزد رحمت كند
به بازوى خود كاروان مي‌زند
جفا پيشگان را بده سر بباد
ستم بر ستم پيشه عدل است و داد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید