حكايت زاهد و بربط زن

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
يكى بربطى در بغل داشت مست
به شب در سر پارسايى شكست
چو روز آمد آن نيكمرد سليم
بر سنگدل برد يك مشت سيم
كه دوشينه معذور بودى و مست
تو را و مرا بربط و سر شكست
مرا به شد آن زخم و برخاست بيم
تو را به نخواهد شد الا به سيم
از اين دوستان خدا بر سرند
كه از خلق بسيار بر سر خورند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید