حكايت

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
يكى گربه در خانه‌ى زال بود
كه برگشته ايام و بدحال بود
دوان شد به مهمان سراى امير
غلامان سلطان زدندش به تير
چكان خونش از استخوان، مي‌دويد
همى گفت و از هول جان مي‌دويد
اگر جستم از دست اين تير زن
من و موش و ويرانه‌ى پيرزن
نيرزد عسل، جان من، زخم نيش
قناعت نكوتر به دوشاب خويش
خداوند از آن بنده خرسند نيست
كه راضى به قسم خداوند نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید