حكايت روزه در حال طفوليت

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
به طفلى درم رغبت روزه خاست
ندانستمى چپ كدام است و راست
يكى عابد از پارسايان كوى
همى شستن آموختم دست و روى
كه بسم الله اول به سنت بگوى
دوم نيت آور، سوم كف بشوى
پس آنگه دهن شوى و بينى سه بار
مناخر به انگشت كوچك بخار
به سبابه دندان پيشين بمال
كه نهى است در روزه بعد از زوال
وز آن پس سه مشت آب بر روى زن
ز رستنگه موى سر تا ذقن
دگر دستها تا به مرفق بشوى
ز تسبيح و ذكر آنچه دانى بگوى
دگر مسح سر، بعد از آن غسل پاى
همين است و ختمش به نام خداى
كس از من نداند در اين شيوه به
نبينى كه فرتوت شد پير ده؟
بگفتند با دهخداى آنچه گفت
فرستاد پيغامش اندر نهفت
كه اى زشت كردار زيبا سخن
نخست آنچه گويى به مردم بكن
نه مسواك در روزه گفتى خطاست
بنى آدم مرده خوردن رواست؟
دهن گو ز ناگفتنيها نخست
بشوى اى كه از خوردنيها بشست
كسى را كه نام آمد اندر ميان
به نيكوترين نام و نعتش بخوان
چو همواره گويى كه مردم خرند
مبر ظن كه نامت چو مردم برند
چنان گوى سيرت به كوى اندرم
كه گفتن توانى به روى اندرم
وگر شرمت از ديده‌ى ناظرست
نه اى بي‌بصر، غيب دان حاضرست؟
نيايد همى شرمت از خويشتن
كز او فارغ و شرم دارى ز من؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید