حكايت

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
يكى برد با پادشاهى ستيز
به دشمن سپردش كه خونش بريز
گرفتار در دست آن كينه توز
همى گفت هر دم به زارى و سوز
اگر دوست بر خود نيازردمى
كى از دست دشمن جفا بردمي؟
بتا جور دشمن به دردش پوست
رفيقى كه بر خود بيازرد دوست
تو با دوست يكدل شو و يك سخن
كه خود بيخ دشمن برآيد ز بن
نپندارم اين زشت نامى نكوست
به خشنودى دشمن آزار دوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید