در هجو يکى از وزراى شروان شاه

غزلستان :: خاقانی :: قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
اى ظلم تو مخرب ملک يزيديان
لاف از على مزن که يزيد دوم تويى
تو منکرى که از لب عيسى نفس منم
من آگهم که از خر دجال دم تويى
لاف از هنر ميار که بر مرکب هنر
جاى عنان منم محل پاردم تويى
اندر حرام زادگى از استران دهر
آن ارجل درشت سر نرم سم تويى
قمى و درگزينى و کاشانى وزير
در خواجگى سر آمدگانند گم تويى
اصحاب کهف وار ز ننگ تو زير خاک
خفتند هر سه، رابعهم کلبهم تويى
خاقانى اشتلم به زبانى کند چو تيغ
بفکن سپر که بابت اين اشتلم تويى
مى تا خط جام آر به رنگ لب دل جوى
کز سبزه خط سبزه برآورد لب جوى
اکنون که چمن سبز سلب گشت سه لب داشت
يعنى لب جام و لب جوى و لب دل جوى
کوهکن در عشق شيرين غيرتى گر داشتى
نقش شيرين را به چشم ديگران نگذاشتى
بود بى غيرت که نقش يار را بر سنگ کند
ور به لوح سينه کندى صورتى پنداشتى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید