در مدح مجدالدين ابوالحسن عمرانى

غزلستان :: انوری ابیوردی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
چون مراد خويش را با ملک رى کردم قياس
در خراسان تازه بنهادم اقامت را اساس
چون غنيمت را مقابل کرده شد با ايمنى
عقل سى روز و طمع ماهى بود راسابراس
اى طمع از خاک رنگين گر تهى دارى تو کيس
وى طرب از آب رنگين گر تهى دارى تو کاس
وى دل ار قومى نکردند از تو ياد اندر رحيل
عيب نبود زانکه از اطوار نشناسند ناس
تا خداوندى چو مجد دولت و دين بوالحسن
حق شناس بندگان باشد چه غم او را شناس
آنکه از کنه کمالش قاصرست ادراک عقل
راست چونان کز کمال عقل ادارک حواس
آکه با جودش سبکسارى نيايد ز انتظار
وانکه با بذلش گرانبارى نباشد از سپاس
يابد از يک التفاتش ملک استغنا نياز
همچنان کز کيميا ترکيب زر يابد نحاس
خواستم گفتن که دست و طبع او بحرست و کان
عقل گفت اين مدح باشد نيز با من هم پلاس
دست او را ابر چون گويى وآنجا صاعقه
طبع او را کان چرا خوانى و آنجا احتباس
دهر و دوران در نهاد خويش از آن عالى ترند
کز سر تهمت منجمشان بپيمايد به طاس
در لباس سايه و نور زمان عقلش بديد
گفت با خود اى عجب نعم البدن بئس اللباس
اى نداده چرخ جودت تن درين سوى شمار
وى نهاده دخل جاهت پاى از آن روى قياس
اى به رسم خدمت از آغاز دوران داشته
طارم قدر ترا هندوى هفتم چرخ پاس
عالم قدرت مجسم نيست ورنه باشدى
اندرونى سطح او بيرون عالم را مماس
مرگ بيرون ماند از گيتى چو تقدير محال
گر درو سدى کشى از خاک حزم و آب باس
بر تو حاجت نيست کس را عرض کردن احتياج
زانکه باشد از همه کس التماست التماس
انظرونا نقتبس من نورکم کى گفت چرخ
کافتاب از آفتاب همتت کرد اقتباس
ختم شد بر تو سخا چونان که بر من شد سخن
اين سخن در روى گردون هم بگويم بى هراس
دور نبود کاين زمان بر وفق اين دعوى که رفت
در دماغش خود شهادت را همى گردد عطاس
شاعرى دانى کدامين قوم کردند آنکه بود
ابتداشان امرء القيس انتهاشان بوفراس
واينکه من خادم همى پردازم اکنون ساحريست
سامرى کو تا بيابد گوشمال لامساس
از چه خيزد در سخن حشو از خطا بينى طبع
وز چه خيزد پرزه بر ديبا ز ناجنسى لاس
تا بود سير السوانى در سفر دور فلک
واندران دوران نظير گاو او گاو خراس
گاو گردون هرگز اندر خرمن عمرت مباد
تا مه کشت زار آسمان را هست داس
تا که باشد اين مثل کالياس احدى الراحتين
بادى اندر راحتى کورا نباشد بيم ياس
دامن بخت تو پاک از گرد آس آسمان
وز جفاى آسمان خصم تو سرگردان چو آس
بى سپده دم شب خذلان بدخواهت چنانک
تا به صبح حشر مى گويد احاد ام سداس



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید