در مدح ناصرالدين طاهربن مظفر

غزلستان :: انوری ابیوردی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
زهى دست تو بر سر آفرينش
وجود تو سر دفتر آفرينش
فضا خطبه ها کرده در ملک و ملت
به نام تو بر منبر آفرينش
چهل سال مشاطه کون کرده
رسوم ترا زيور آفرينش
طرازى نه چون طاهربن مظفر
به عهد تو در ششتر آفرينش
اگر فضله گوهر تو نبودى
حقير آمدى گوهر آفرينش
گشاد نفاذ تو گردون فطرت
بپردازد از دفتر آفرينش
وگر اختر تو نبودى نگشتى
سعادت رسان اختر آفرينش
به باد عدم بردهد گر بخواهد
خلاف تو خاکستر آفرينش
فنا بارها کرد عزم مصمم
که تا بشکند چنبر آفرينش
شکوه تو دريافت آن کار اگرنه
بکردى فنا در خور آفرينش
به ديوان جاهت گذارند انجم
خراج نهم کشور آفرينش
وز اقطاع جودت رسانند ارکان
وجوب همه لشکر آفرينش
تو اى سرور آفرينش نبينى
که هر دم قضا مادر آفرينش
به زجر تمام از طبيعت بپرسد
که هم به نشد سرور آفرينش
ترا کردگار از براى تحفظ
موکل کند بر سر آفرينش
تکسر چه باشد که با چون تو شحنه
بگردد به گرد در آفرينش
حوادث چرا بسترى گستردکان
به معنى بود بستر آفرينش
گوا مى کنم بر تو هان اى طبيعت
درين داورى داور آفرينش
که تا گرم و سردى برويش نيارى
که اين است خشک و تر آفرينش
الا تا مزاج عناصر به نسبت
زيادت کند پيکر آفرينش
تو بادى که جز با تو نيکو نيايد
قباى بقا در بر آفرينش
دوام ترا بيخ در آب و خاکى
کزو رست برگ و بر آفرينش
بقاى تو چندان که در طول و عرضش
نشايد بجز محور آفرينش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید