شماره ٥٤١: شب من سيه شد از غم، مه من کجات جويم؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
شب من سيه شد از غم، مه من کجات جويم؟
به شب دراز هجران مگر از خدات جويم؟
نه اى آن گلى که آرد سوى مات هيچ بادى
ز پى دل خود است اين که من از صبات جويم
سخنت به سرو گويم، خبرت ز باد پرسم
تو درون ديده و دل، ز کسان چرات جويم؟
به دل و دو ديده و جان همه جا نهفته هستى
چو نبينم آشکارا، به کدام جات جويم؟
تو که بر در تو گم شد سرو تاج پادشاهان
چه خيال فاسد است اين که من گدات جويم
دل من گرفت از دين، بت من کجات يابم؟
شب من سيه شد از غم، مه من کجات جويم؟
تن زار من شکستي، دل و جان فدات سازم
طلب ار کنى سر من، ز سر رضات جويم
چو ز آه دردمندان سوى تو رود بلايى
به ميان سپر شوم هم ره آن بلات جويم
سر گم شده بجويد مگر از در تو خسرو
ز کجاست بخت آنم که به زير پات جويم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید