شماره ٥٤٩: پيش روى تو حديث مه و جوزا نکنم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
پيش روى تو حديث مه و جوزا نکنم
ور کنم نيز يقين دان که به عمدا نکنم
به تماشاى رخ چون گل تو مى آيم
ور بگويي، به چمن پيش تماشا نکنم
آنچه بر من لب تو مى کند، اى جان، من نيز
مى تتوانم که کنم بر لبت، اما نکنم
تا بگويم که فلان در دل من دارد جاى
خويشتن را به دل هيچ کسى جا نکنم
تو همه خون کنى از غمزه و من آه کنم
پس بگويى «مکن » اى شوخ، مکن تا نکنم
دوش گفتى که وفايى بکنم، ترسم، ازآنک
ناگهان در دلت آيد که «کنم يا نکنم »
بوسه اى چند بگفتى که ترا خواهم داد
گر به خسرو ندهي، بيش تقاضا نکنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید