شماره ٧٢٥: اى آرزوى اميدواران

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى آرزوى اميدواران
اى مرهم درد دل فگاران
از دشمنى آنچه بود، کردى
اى دوست، چنين کنند ياران؟
تا سايه زلف تو بديدم
ديوانه شدم چو سايه داران
افگند تنم چو موى باريک
در زير گليم سوکواران
مى گريم بر غريبى خويش
چون ابر به موسم بهاران
گر شرح دهم غم تو صد سال
يک قصه نگويم از هزاران
آن ها که تو مى کنى برين دل
از دل نشنود به روزگاران
با اين همه چشم بر سر راه
مى دارم چون اميدواران
تا کى گذرى به سوى خسرو
چون بر سر کشت خشک باران



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید