شماره ٢٨٥: اى بنور رخ تو روى قمر پوشيده

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى بنور رخ تو روى قمر پوشيده
بضياى تو شده چهره خور پوشيده
دوست درباطن معنى طلبان چون جانست
باثر ظاهروپيدا زنظر پوشيده
اينت اعجوبه که در پيش دوکس بر يک چشم
منکشف باشد و بر چشم دگر پوشيده
عشق عنقاست وما بچه آن عنقاييم
ازپى نام ونشان رنگ بشر پوشيده
آن هما سايه چو مى ديد که ما مى باليم
بچه خويش همى داشت بپر پوشيده
چون بدانست که ما لايق پرواز شديم
گفت ما بچه نداريم دگر پوشيده
اندرين راه روان کرد نخست آدم را
ژنده فقر بدو داده ودر پوشيده
پس بصد ناله وزارى سوى آن کوى آمد
آدم از علم وعمل زى سفر پوشيده
حامل بار محبت شد وآگاه نبود
زآنک در زير رمادست شرر پوشيده
آشکارا نتوان کرد قضايى که براند
در ميان عشق توچون سر قدر پوشيده
سيف فرغانى خواهد که کند بر دل او
عشق تو همچو شب قدر گذر پوشيده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید