شماره ٧٢: پرتو آهى زجيبت گل نکرد ايدل چرا

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
پرتو آهى زجيبت گل نکرد ايدل چرا
همجو شمع کشته بى نورى درين محفل چرا
مشت خون خود چو گل بايد بروى خويش ريخت
بى ادب آلوده سازى دامن قاتل چرا
خاک صد صحرا زدى آب از عرقهاى تلاش
راه جولان هوس کامى نکردى گل چرا
منزلت عرش حضور است و مقامت اوج قرب
نور خورشيدى بخاک تيره ئى مايل چرا
سعى آرامت قفس فرسوده ابرام کرد
سر نمى دزدى زمانى در پر بسمل چرا
چون سليمان هم گره بر باد نتوانست رد
اى حباب اين سرکشى بر عمر مستعجل چرا
نيست از جيب تو بيرون گوهر مقصود تو
بيخبر سر ميزنى چون موج بر ساحل چرا
جلوه گاه حسن معنى خلوت لفظ است و بس
طالب ليلى نشيند غافل از محمل چرا
تا بکى بى مدعا چون شمع بايد رفتنت
جاده خود را نسازى محو در منزل چرا
بر دو عالم هر مژه بر هم زدن خط ميکشى
نيست يکدم نقش خويش از صفحه ات زايل چرا
جود اگر در معرض احسان تغافل پيشه نيست
ميدرد حاجت گريبان از لب سائل چرا
گوهر عرض حباب آينه دار حيرت است
اى طلسم دل عبث گل کرده ئى (بيدل) چرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید