شماره ٣٠٦: هست به دور تو عقل نام شکسته

غزلستان :: خاقانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هست به دور تو عقل نام شکسته
کار شکسته دلان تمام شکسته
عشق تو بس صادق است آه که دل نيست
باده عجب راوق است و جام شکسته
صبح اميد مرا به تاختن هجر
برده و در تنگناى شام شکسته
گوهر عمرم شکسته شد ز فراقت
ايمه به صد پاره شد کدام شکسته
از تو وفا چون طلب کنم که در اين عهد
هست طلسم وفا مدام شکسته
زير فلک نيست جنس و گر هست
هست به نوعى ز دهر نام شکسته
گويى کى بينم من آسياى فلک را
آب زده، سنگ سوده، بام شکسته
اى دل خاقانى از سخن چه گشايد
رو که شد اهل سخن تمام شکسته



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید