شماره ٧٣٨: ترا که گفت وطن زير چراغ اخضر کن؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ترا که گفت وطن زير چراغ اخضر کن؟
درين محيط پر از خون چو نوح لنگر کن
نه اى عزيزتر از آفتاب عالمتاب
ز سنگ بالش و از خاک تيره بستر کن
به همت از سر گردون کلاه اوج رباى
سرى چو شعله برون زين بلندمجمر کن
ز حرف سرد صبا روى را مکش درهم
ز کينه صاف دل خود چو آب گوهر کن
ز عمر خضر اثر خير پايدارترست
ز آب صلح به آيينه چون سکندر کن
حديث تلخ ز بادام اگر نمى شنوى
به بند خانه نى صبر همچو شکر کن
سزاى توست حباب آستين فشانى موج
ترا که گفت سر از بحر بيکران برکن؟
مکن به عارض گل شوخ چشمى اى شبنم
حذر ز تيغ جهانسوز مهر انور کن
ز خاک دشت ختن را به نکهتى بردار
دماغ سوخته مشک را معنبر کن
زبان شعله به تشريف عشق کوتاه است
قياس اين سخن از آذر و سمندر کن
درين غزل نظر از خواجه يافتى صائب
به روح حافظ شيراز مى به ساغر کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید