شماره ٢٢٥: تبسم قابل چاکى نشد ناموس عريانى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تبسم قابل چاکى نشد ناموس عريانى
خجل کرد آخر از روى جنونم بى گريبانى
چه بال و پر گشايد وحشت از ساز جنون من
صدا عمريست در زنجير تصوير است زندانى
ندانم مشهد تيغ خيال کيست اين گلشن
که شبنم کرد گلها را نهان در چشم قربانى
براه او نخستين گام ما را سجده پيش آمد
تواى حسرت قدم مى زن که ما سوديم پيشانى
بجاى شعله از ما آب نم خون کرده ميجوشد
چو ياقوت آتش ما را حيا کرده است دانائى
بيا زاهد اگر همت دهد سامان توفيقت
بياموز از شرار کاغذ ما سجده گردانى
کنار وصل معشوق است گرد خويش گرديدن
توان کردن باين گرداب دريا را گريبانى
محبت نيست آهنگى که آفت جوشد از سازش
گسستن برنمى آيد بزنار سليمانى
سر قطع تعلق دارى از ديوانگى مگذر
بس است آينه دار جوهر شمشير عريانى
باين سامان وحشت آنقدر مشکل نمى بينم
که گردد سايه ام چون ديده آهو بيابانى
نيم نوميد اگر گرد سر شمعت نميگردم
پر پروانه ئى دارم بقدر رنگ گردانى
بنيرنگ خيالش آنقدر جوشيده ام (بيدل)
که در رنگ غبارم ميتوان زد خانه عمانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید