شماره ٢٥٢: خوشست از دور نذر محفل هم صحبتان بوسى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
خوشست از دور نذر محفل هم صحبتان بوسى
جهان جز کنج تنهائى ندارد جاى مانوسى
فنا تعليم هستى باش اگر راحت هوس دراى
بفهم اين لغت جز خاک گشتن نيست قاموسى
نه پندارى بود عشق از دل افسردگان غافل
شرر در پره هر سنگ دارد چشم جاسوسى
دو عالم محو خاکستر شد از برق تماشايت
چه شمعست اينکه عرض پوتوش نگذاشت فانوسى
سجود سايه ام اميد اقبال دگر دارم
بخاک افتاده ام در حسرت معراج پابوسى
چه اقبال است يارب مژده شمشير قاتل را
که بوى خون چکيدن در دماغم ميزند کوسى
زوحشت شعله من مژده خاکسترى دارد
با استقبال بالم ميرسد پرواز معکوسى
بصد چاک جگر آهى نجست از سينه تنگم
در زندان شکست اما نشد آزاد محبوسى
نظر باز چراغان تأمل نيستى (بيدل)
شرار سنگ هم در بيضه پرورده است طاوسى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید