شماره ٣٣٥: ندارد ساز اين محفل مخالف پرده آهنگى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
ندارد ساز اين محفل مخالف پرده آهنگى
چمن فرياد بلبل ميکند گر بشکنى رنگى
ازين کهسار مگذر بى ادب کز درد يکرنگى
پرى در شيشه نالد گر بگردد پهلوى سنگى
بغفلت داده ئى آرايش ناموس آگاهى
گريبان ميدرد آينه گر بر هم خورد رنگى
فسردن تابکى اى بيخبر گردى پرافشان کن
توهم دارى بزير بال طاء و سانه نيرنگى
چو شمع خام سوز از نارسائيهاى اقبالت
ته پا مانده جولانى بمنزل خفته فرسنگى
غنا پرورده فقرم خوشا سامان خورسندى
کز اقبالش توان در خاک هم زد کوس اورنگى
جهان حرف افسون مخالف برنميدارد
جنون و هوش عقل و بيخودى هر نامى و ننگى
باين جرأت تلاش خلق و شوخيهاى تدبيرش
بخود خنديدنى دارد جنون جولانى لنگى
سحرگاهى نواى نى بگوشم زد که ايغافل
نفسها ناله گردد تا رسد سازى بآهنگى
درين گلزار آخر از فسون فرصت انديشى
فسرديم و تبستيم آشيانى در دل تنگى
زرمز صورت و معنى دل خود جمع کن (بيدل)
بهار اينجاست سامانش درون بوئى برون رنگى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید