شماره ٢١٢: چند عمرم در شب هجران به ماتم بگذرد

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چند عمرم در شب هجران به ماتم بگذرد
مرگ پيش من به از عمرى که در غم بگذرد
بى تو از عمرم دمى باقيست آه ار بعد ازين
بر من از ايام هجران تو يکدم بگذرد
هيچ دانى چيست مقصود از حيات آدمى
يکدمى کزعمر با ياران همدم بگذرد
گر بگفت دوست خواهد از حريفان عالمى
مرد آن بادش که مى گفت از دو عالم بگذرد
خيل سلطان خيالت کز قياس آمد برون
بگذرد در دل دمى صد بار اگر کم بگذرد
اى که باز از کين ما دامن فراهم چيده اى
دست ما و دامن مهر تو کين هم بگذرد
محتشم بيمار و جانش بر لب از هجران توست
کاش بر وى بگذرى زان پيش کز هم بگذرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید