دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
او ز يک رنگى عيسى بو نداشت
وز مزاج خم عيسى خو نداشت
جامه‌ى صد رنگ از آن خم صفا
ساده و يک‌رنگ گشتى چون صبا
نيست يک‌رنگى کزو خيزد ملال
بل مثال ماهى و آب زلال
گرچه در خشکى هزاران رنگهاست
ماهيان را با يبوست جنگهاست
کيست ماهى چيست دريا در مثل
تا بدان ماند ملک عز و جل
صد هزاران بحر و ماهى در وجود
سجده آرد پيش آن اکرام و جود
چند باران عطا باران شده
تا بدان آن بحر در افشان شده
چند خورشيد کرم افروخته
تا که ابر و بحر جود آموخته
پرتو دانش زده بر خاک و طين
تا که شد دانه پذيرنده زمين
خاک امين و هر چه در وى کاشتى
بي‌خيانت جنس آن برداشتى
اين امانت زان امانت يافتست
کفتاب عدل بر وى تافتست
تا نشان حق نيارد نوبهار
خاک سرها را نکرده آشکار
آن جوادى که جمادى را بداد
اين خبرها وين امانت وين سداد
مر جمادى را کند فضلش خبير
عاقلان را کرده قهر او ضرير
جان و دل را طاقت آن جوش نيست
با که گويم در جهان يک گوش نيست
هر کجا گوشى بد از وى چشم گشت
هر کجا سنگى بد از وى يشم گشت
کيمياسازست چه بود کيميا
معجزه بخش است چه بود سيميا
اين ثنا گفتن ز من ترک ثناست
کين دليل هستى و هستى خطاست
پيش هست او ببايد نيست بود
چيست هستى پيش او کور و کبود
گر نبودى کور زو بگداختى
گرمى خورشيد را بشناختى
ور نبودى او کبود از تعزيت
کى فسردى همچو يخ اين ناحيت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید