دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
شاه پرسيدش که بارى وحى چيست
يا چه حاصل دارد آن کس کو نبيست
گفت خود آن چيست کش حاصل نشد
يا چه دولت ماند کو واصل نشد
گيرم اين وحى نبى گنجور نيست
هم کم از وحى دل زنبور نيست
چونک او حى الرب الى النحل آمدست
خانه‌ى وحيش پر از حلوا شدست
او به نور وحى حق عزوجل
کرد عالم را پر از شمع و عسل
اين که کرمناست و بالا مي‌رود
وحيش از زنبور کمتر کى بود
نه تو اعطيناک کوثر خوانده‌اى
پس چرا خشکى و تشنه مانده‌اى
يا مگر فرعونى و کوثر چو نيل
بر تو خون گشتست و ناخوش اى عليل
توبه کن بيزار شو از هر عدو
کو ندارد آب کوثر در کدو
هر کرا ديدى ز کوثر سرخ‌رو
او محمدخوست با او گير خو
تا احب لله آيى در حساب
کز درخت احمدى با اوست سيب
هر کرا ديدى ز کوثر خشک لب
دشمنش مي‌دار هم‌چون مرگ و تب
گر چه باباى توست و مام تو
کو حقيقت هست خون‌آشام تو
از خليل حق بياموز اين سير
که شد او بيزار اول از پدر
تا که ابغض لله آيى پيش حق
تا نگيرد بر تو رشک عشق دق
تا نخوانى لا و الا الله را
در نيابى منهج اين راه را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید