شماره ٣٧٤: به مژگان خارخار از سينه مى روياند آتش را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
به مژگان خارخار از سينه مى روياند آتش را
به ياقوت لب از رخ رنگ مى گرداند آتش را
کبابم مى کند آن مست بى پروا، نمى داند
که هر يک قطره اشک من به خون غلطاند آتش را
سپند من ندارد تاب مهتاب و تو سنگين دل
مزاج سرکشى دارى که مى سوزاند آتش را
نيم پروانه تا بر گرد شمع ديگران گردم
سپند شوخ من از سنگ مى روياند آتش را
به چشم اشکبار من چه خواهد کرد، حيرانم
بر رويى که در چشم آب مى گرداند آتش را
درين قحط هواداري، عجب دارم ز خاکستر
که در هنگام مردن چشم مى پوشاند آتش را
سخن پرداز شد از عشق تا حسن جهانسوزش
سپند ما بلند آوازه مى گرداند آتش را
به هموارى ادب کن خصم سرکش را که خاکستر
به نرمى زير دست خويش مى گرداند آتش را
نمى باشد سپر انداختن در کيش ما صائب
سپند ما به ميدان جدل مى خواند آتش را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید