شماره ٦٣٢: احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را
گرفت خيل پرى در ميان سليمان را
شکار هاله بود ماه و آن خط مشکين
به دام هاله کشيد آفتاب تابان را
تن لطيف ترا عطر، خار پيرهن است
به بوى گل مگشا چاک آن گريبان را
مشو ز حال دل اى يار تازه خط غافل
که نيست جز دل ما شمعى اين شبستان را
به حکمت از لب خود مهر خامشى بردار
به دست ديو مده خاتم سليمان را
ز جان درين تن خاکى مجوى جوش نشاط
که در تنور، نفس سوخته است طوفان را
به ما حرارت دوزخ چه مى تواند کرد؟
اگر ز ما نستانند چشم گريان را
ز حال راهروان غافلم، همين دانم
که هست توشه ز دل خضر اين بيابان را
ز دود آه، لب تازه خط او صائب
سياه خانه نشين کرد آب حيوان را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید