شماره ٨: ناقه آن محمل نشين چون راند از منزل مرا

غزلستان :: هاتف اصفهانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ناقه آن محمل نشين چون راند از منزل مرا
جان قفاى ناقه رفت و دل پى محمل مرا
ز آتش رشکم کنى تا داغ، هر شب مى شوى
شمع بزم غير و مى خواهى در آن محفل مرا
بعد عمرى زد به من تيغى و از من درگذشت
کشت ليک از حسرت تيغ دگر قاتل مرا
بارها گفتم که پيکانش ز دل بيرون کشم
جهدها کردم ولى برنامد اين از دل مرا
خط برآوردى و عاشق کشتى آخر کرد عشق
غرقه در دريا تو را آسوده در ساحل مرا
چاره جو هاتف براى مشکل عشقم ولى
مشکل از تدبير آسان گردد اين مشکل مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید