شماره ٧: جان و دلم از عشقت ناشاد و حزين بادا

غزلستان :: هاتف اصفهانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جان و دلم از عشقت ناشاد و حزين بادا
غمناک چه مى خواهى ما را تو چنين بادا
بر کشور جان شاهى ز اندوه دل آگاهى
شادش چو نمى خواهى غمگين تر ازين بادا
هر سرو که افرازد قد پيش تو و نازد
چون سايه ات افتاده بر روى زمين بادا
با مدعى از يارى گاهى نظرى دارى
لطف تو به او بارى چون هست همين بادا
جز کلبه من جائى از رخش فرو نايى
يا خانه من جايت يا خانه زين بادا
گر هست وفا گفتى هم در تو گمان دارم
در حق منت اين ظن برتر ز يقين بادا
پيش از هم کس افتاد در دام غمت هاتف
اميد کز اين غم شاد تا روز پسين بادا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید