شماره ٨٨: زهى از رخ تو پيدا همه آيت خدايى

غزلستان :: هاتف اصفهانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زهى از رخ تو پيدا همه آيت خدايى
ز جمالت آشکارا همه فر کبريايى
نسپردمى دل آسان به تو روز آشنايى
خبريم بودى آن روز اگر از شب جدايى
نبود به بزمت اى شه ره اين گدا همين بس
که به کوچه تو گاهى بودم ره گدايى
همه جا به بى وفايى مثلند خوب رويان
تو ميان خوبرويان مثلى به بى وفايى
تو درون پرده خلقى به تو مبتلا ندانم
به چه حيله مى برى دل تو که رخ نمى نمايى
شد از آشناييش جان ز تن و کنون که بينم
دل آشنا ندارد خبرى ز آشنايى
گرهى اگر چه هرگز نگشوده ام طمع بين
که ز زلف يار دارم هوس گره گشايى
همه آرزوى هاتف تويى از دو عالم و بس
همه کام او برآيد اگر از درش درآيى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید