شماره ٨٧: من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسى

غزلستان :: هاتف اصفهانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسى
کار دل بود که با دل نفتد کار کسى
دين و دنيا و دل و جان همه دادم چه کنم
واى بر حال کسى کوست گرفتار کسى
نااميد است ز درمان دو بيمار طبيب
چشم بيمار کسى و دل بيمار کسى
آخر کار فروشند به هيچش اين است
سود آن کس که به جان است خريدار کسى
هاتف اين پند ز من بشنو و تا بتوانى
بکش آزار کسان و مکن آزار کسى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید