غزل شماره ۱۸۲۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هی چه گریزی چندین یك نفس این جا بنشین
صبر تو كو ای صابر ای همه صبر و تمكین
ما دو سه كس نو مرده منتظر آن پرده
زنده شویم از تلقین بازرهیم از تكفین
هی به سلف نفخی كن پیشتر از یوم الدین
تا شنود چرخ فلك از حشر تو تحسین
هی به زبان ما گو رمز مگو پیدا گو
چند خوری خون به ستم ای همه خویت خونین
چند گزی بر جگرش چند كنی قصد سرش
چند دهی بد خبرش كار چنین است و چنین
چند كنی تلخ لبش چند كنی تیره شبش
ای لب تو همچو شكر ای شب تو خلد برین
هیچ عسل زهر دهد یا ز شكر سركه جهد
مغلطه تا چند دهی ای غلط انداز مهین
هر چه كنی آن لب تو باشد غماز شكر
هر حركت كه تو كنی هست در آن لطف دفین
سرو چه ماند به خسی زر به چه ماند به مسی
تو به چه مانی به كسی ای ملك یوم الدین

صبرغمازلطف


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید