چون ببینی آفتاب از روی دلبر یاد كن
چون ببینی ابر را از اشك چاكر یاد كن
چون ببینی ماه نو را همچو من بگداخته
از برای جان خود زین جان لاغر یاد كن
درنگر در آسمان وین چرخ سرگردان ببین
حال سرگردان این بیپا و بیسر یاد كن
چون جهان تاریك بینی از سپاه زنگ شب
از اسیران شب هجران كافر یاد كن
چون ببینی نسر طایر بر فلك بر آتشین
ز آتش مرغ دل سوزیده شهپر یاد كن
چون ببینی بر فلك مریخ خون آشام را
چشم مریخی خون آشام پرشر یاد كن
لب ببند و خشك آر و هر چه بینی خشك و تر
در لب و چشمم نگر زان خشك و زینتر یاد كن