یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین
در پی سرو روان چشمه و گلزار بین
برجه و كاهل مباش در ره عیش و معاش
پیشكشی كن قماش رونق تجار بین
جمله تجار ما اهل دل و انبیا
همره این كاروان خالق غفار بین
آمد محمود باز بر در حجره ایاز
عشق گزین عشقباز دولت بسیار بین
خاك ایازم كه او هست چو من عشق خو
عشق شود عشق جو دلبر عیار بین
سنت نیكو است این چارق با پوستین
قبله كنش بهر شكر باقی از ایثار بین
ساعت رنج و بلا چارق بین میشوی
بیمرضی خویش را خسته و بیمار بین
چارق ما نطفه دان خون رحم پوستین
گوهر عقل و بصر از شه بیدار بین
گوهر پیشین بنه تا كندت میر ده
كهنه ده و نو ستان دانه ده انبار بین
تا نگری در زمین هیچ نبینی فلك
یك دمه خود را مبین خلعت دیدار بین
این سخن درنثار هم به سخن ده سپار
پس تو ز هر جزو خویش نكته و گفتار بین