غزل شماره ۲۱۴۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ای تو خموش پرسخن چیست خبر بیا بگو
سوره هل اتی بخوان نكته لافتی بگو
خیمه جان بر اوج زن در دل بحر موج زن
مشك وجود بردران ترك دو سه سقا بگو
چونك ز خود سفر كنی وز دو جهان گذر كنی
كیست كز او حذر كنی هیچ سخن مخا بگو
از می لعل پرگهر بی‌خبری و باخبر
در دل ما بزن شرر بر سر ما برآ بگو
ساقی چرخ در طرب مجلس خاك خشك لب
زین دو بزاده روز و شب چیست سبب مرا بگو
از دل چرخ در زمین باغ و گل است و یاسمین
باد خزانش در كمین چیست چنین چرا بگو
بخل و سخا و خیر و شر نیست جدا ز یك دگر
نیست یكی و نیست دو چیست یكی دو تا بگو
بلبل مست تا به كی ناله كنی ز ماه دی
ذكر جفا بس است هی شكر كن از وفا بگو
هیچ در این دو مرحله شكر تو نیست بی‌گله
نقش فنا بشو هله ز آینه صفا بگو
جزو بهل ز كل بگو خار بهل ز گل بگو
درگذر از صفات او ذات نگر خدا بگو

آینهبلبلجفاجهانخداخموشزمینساقیسخنطربلعلمستوفایاسمین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید