جمع و تفريق

غزلستان :: شهریار :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى گل به شکر آنکه در اين بوستان گلى
خوش دار خاطرى ز خزان ديده بلبلى
فردا که رهزنان دى از راه ميرسند
نه بلبلى به جاى گذارند و نه گلى
ديشب در انتظار تو جانم به لب رسيد
امشب بيا که نيست به فردا تقبلى
گلچين گشوده دست تطاول خداى را
اى گل بهر نسيم نشايد تمايلى
گردون ز جمع ما همه تفريق مى کند
با اين حساب باز نماند تفاضلى
عمر منت مجال تغافل نمى دهد
مشنو که هست شرط محبت تغافلى
اى باغبان که سوختى از قهرم آشيان
روزى ببينمت که نه سروى نه سنبلى
حالى خوش است کام حريفان به دور جام
گر دور روزگار نيابد تحولى
گر دوستان به علم و هنر تکيه کرده اند
ما را هنر نداده خدا جز توکلى
عاشق به کار خويش تعلل چرا کند
گردون به کار فتنه ندارد تعللى
شکرانه تفضل حسنت خداى را
با شهريار عاشق شيدا تفضلى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید