حافظ جاويدان

غزلستان :: شهریار :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا که از طارم ميخانه نشان خواهد بود
طاق ابروى توام قبله جان خواهد بود
سرکشان را چو به صاف سرخم دستى نيست
سر ما خاک در دردکشان خواهد بود
پيش از آنى که پر از خاک شود کاسه چشم
چشم ما در پى خوبان جهان خواهد بود
تا جهان باقى و آئين محبت باقى است
شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود
هر که از جوى خرابات نخورد آب حيات
گر گل باغ بهشت است خزان خواهد بود
حافظا چشمه اشراق تو جاويدانى است
تا ابد آب از اين چشمه روان خواهد بود
صحبت پير خرابات تو دريافته ام
روحم از صحبت اين پير جوان خواهد بود
هر کجا زمزمه عشق و هماى شوقى است
به هوادارى آن سرو روان خواهد بود
تا چراگاه فلک هست و غزالان نجوم
دختر ماه بر اين گله شبان خواهد بود
زنده، با ياد سر زلف تو جان خواهم کرد
تا نسيم سحرى مشک فشان خواهد بود
اى سکندر تو به ظلمات ابد جان بسپار
عمر جاويد نصيب دگران خواهد بود
شهريارا به گدايى در ميکده ناز
که دلت محرم اسرار نهان خواهد بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید