ناى شبان

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ريختم با نوجوانى باز طرح زندگانى
تا مگر پيرانه سر از سر بگيرم نوجوانى
آرى آرى نوجوانى مى توان از سرگرفتن
گر توان با نوجوانان ريخت، طرح زندگانى
گرچه دانم آسمان کردت بلاى جان وليکن
من به جان خواهم ترا عشق اى بلاى آسمانى
ناله ناى دلم گوش سيه چشمان نوازد
کاين پريشان موغزالان را بسى کردم شبانى
گوش بر زنگ صداى کودکانم تا چه باشد
کاروان گم کرده را بانگ دراى کاروانى
زندگانى گر کسى بى عشق خواهد من نخواهم
راستى بى عشق زندان است بر من زندگانى
گر حيات جاودان بى عشق باشد مرگ باشد
ليک مرگ عاشقان باشد حيات جاودانى
شهريارا سيل اشکم را روان مى خواهم و بس
تا مگر طبعم ز سيل اشکم آموزد روانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید