شماره ١١٨

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
گلى ناچيده بوئى ناکشيده زين چمن رفتم
بتلخى رفتم اينک در ميان اين سخن رفتم
بدنيا نيست بازارى مرا اين سودم ازو وى بس
که عريان آمدم اکنون چو رفتم بى کفن رفتم
نه کوششهاى فرهادى نه سوداى زليخائى
از اين هنگامه آخر شرمسار مرد وزن رفتم
نه يارب را جوابى آمده نى يا صنم عرفى
زدير و کعبه حيران تا در بيت الحزن رفتم
ما دل بجان خريده و برباد داده ايم
مرغ حرم گرفته بصياد داده ايم
سهلست با قفس دل اگر رفت سوى دوست
ما مرغ کشته ايم که بر باد داده ايم
سرمايه متاع محبت بدست ماست
زين مشتهر بگوش نفرياد داده ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید