شماره ٢٤١: صورت شيرين اگر از لوح خارا مى رود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
صورت شيرين اگر از لوح خارا مى رود
از دل سنگين ما نقش تمنا مى رود
مى دود مجنون به زور عشق بر گرد جهان
آب دارد قوت از سرچشمه هر جا مى رود
برنمى آيد غرور حسن با تمکين عشق
يوسف از کنعان به سوداى زليخا مى رود
عمر چون سيل و عدم دريا و ما خاروخسيم
در رکاب سيل، خار و خس به دريا مى رود
مرگ را آلودگى کرده است بر ما ناگوار
نقره بى غش در آتش بى محابا مى رود
از خيال بازگشت گلستان آسوده است
شبنمى کز جلوه خورشيد از جا مى رود
نيست صحبت را اثر در طينت آهن دلان
تيزى سوزن کى از قرب مسيحا مى رود؟
در طريق عشق خار از پا کشيدن مشکل است
ريشه در دل مى کند خارى که در پا مى رود
در قيامت هم نمى يابد حريم سينه را
از خرام او دل هرکس که ازجا مى رود
شرم مجنون شوخى از چشم غزالان برده است
بى نگهبان محمل ليلى به صحرا مى رود
مى رود داغ کلف صائب اگر از روى ماه
فکر خال و خط او هم از دل ما مى رود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید