شماره ٦٥٤: گل اندامى که در پيراهن من خار مى ريزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
گل اندامى که در پيراهن من خار مى ريزد
به خرمن گل به جيب و دامن اغيار مى ريزد
نه کم ظرفى است گر زير و زبر سازم دو عالم را
که مى در جامم از کيفيت ديدار مى ريزد
بساط جوهرى گردد زمين هر جا به حرف آيد
زبس رنگين سخن زان لعل گوهربار مى ريزد
بود مست زپا افتاده اى هر نقش پاى تو
زبس سرو ترا کيفيت از رفتار مى ريزد
صدف را مى رسد لاف جوانمردى درين دريا
که زير تيغ از لب گوهر شهوار مى ريزد
دويى نبود ميان کفر و دين در عالم وحدت
دل تسبيح از بگسستن زنار مى ريزد
من آن نخل برومندم در اقليم جنون صائب
که بر من سنگ دايم از در و ديوار مى ريزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید