شماره ٢٢١: گر خيال گردش چشم توام رهبر شود

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
گر خيال گردش چشم توام رهبر شود
چون قدح هر نقش پايم عالم ديگر شود
سيل بيتاب مرا يارب نه پيوندى ببحر
ترسم اين جزو طپيدن مايه گوهر شود
عزت ترک تجمل از کرم افزون تر است
سر بگردون مى فرازد نخل چون بى بر شود
گوهر مارا همان شرم است زندان ابد
از گشايش دست مى شويد گره چون تر شود
تن پرستان هم مقيم آشيان معنى اند
مرغ اگر در تنگناى بيضه صاحب پر شود
تيغ موجى بر سرت ننوشت تعمير محيط
اى حباب بى سر و پا خانه ات ابتر شود
نيست آسان مى کشيهاى بهشت عافيت
فرصتى بايد که دل خون گردد و کوثر شود
عافيت ها در کمين حسرت واماندگيست
صبر کن اى شعله تا سعى تو خاکستر شود
از ره تقوى نگشتى محرم سرمنزلى
بعد ازين بر گمرهى زن کاش راهى سر شود
نيست جز اشک ندامت در محيط روزگار
آنقدر آبيکه چشم آرزوئى تر شود
شوخى ياسم همان ناموس اظهار است و بس
آه ميبالد اگر مطلب نفس پرور شود
حسن سرشار طلب (بيدل) تماشاکردنى است
گر سواد موج مى خط لب ساغر شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید