شماره ١٥٦: ناله عجز نواى لب خاموش خودم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ناله عجز نواى لب خاموش خودم
نشاء شوقم و در دمى بيجوش خودم
بحر جولانگه بيباکى و من همچو حباب
در شکنج قفس از وضع ادب گوش خودم
گريه طوفانکده عالم آبى دگراست
بى رخت در خور هر اشک قدح نوش دم
چشم پوشيده بخود همچو حبابم نظريست
مژه گر باز کنم خواب فراموش خودم
خجلت غيرت ازين بيش چه خواهد بودن
عالم افسانه و من پنبه کش گوش خودم
اى بسا سعى عروجى که دليل پستى است
همچو صهبا بزمين ريخته جوش خودم
در خور حفظ ادب خلوت وصلست اينجا
من جنون حوصله از وسعت آغوش خودم
چه خيالست کشم حسرت ديگر چو حباب
من که از بار نفس آبله دوش خودم
(بيدل) از فکر غم و عيش گذشتن دارد
امشب دارم و فرصت شمر دوش خودم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید