گفتار اندر ستايش خواجه ابونصرمنصوربن محمد

غزلستان :: فخرالدین اسعد گرگانی :: ویس و رامین

افزودن به مورد علاقه ها
چو ايزد بنده اى را يار باشد
دو چشم دولتش بيدار باشد
ز پيروزى به دست آرد همه کام
ز بهروزى به چنگ آرد همه نام
کجا چيزى بود زيبا و شهوار
کجا مردى بود شايسته کار
دهد يزدان بدان بنده سراسر
که او باشد بدان همواره در خور
بدين گونه که داد اکنون به سلطان
گزين از هرچه تو دانى به گيهان
همه مردان درگاهش چنانند
که با ايشان دگر مردان زنانند
وليکن هست ازيشان نامدارى
دليرى کاردانى هوشيارى
حکيمى زيرکى مردآزمايى
کريمى نيکخويى نيک رايى
سخنگويى سخندانى ظريفى
هنرمندى هنرجويى لطيفى
کجا درگاه سلطان را عميدست
به هر کارى و هرحالى حميدست
به پيروزى و بهروزى مؤيد
ابونصر است و منصور و محمد
خداوندى که از نيکى جهانيست
درو راى بلندش آسمانيست
ازين گيتى سوى دانش گرايد
ز دانش يافتن رامش فزايد
هميشه نام نيکو دوست دارد
ابى حقى که باشد حق گزارد
کم آزار است و بر مردم فروتن
مرو را لاجرم کس نيست دشمن
چرا دشمن بود آنرا که جانش
همى بخشايد از خواهندگانش
خرد را پيش خود دستور دارد
دل از هر ناپسندى دور دارد
هر آوازى بداند چون سليمان
هزاران ديو را دارد به فرمان
به رادى هست از حاتم فزونتر
به مردى بهترست از رستم زر
چنان گويد زبان هفت کشور
که گويى زان زمينش بود گوهر
طرازى ظن برد کاو از طرازست
حجازى نيز گويد از حجازست
چو نثر هر زبانش خوشتر آيد
به نظم آن زبان معجز نمايد
درى و تازى و ترکى بگويد
به الفاظى که زنگ از دل بشويد
دو شمشيرست ز الماس و بيانش
يکى در دست و ديگر در دهانش
يکى گاه هنر خارا گذارد
يکى گاه سخن دانش نگارد
بسا گردا کزان گشته ست پيچان
بسا جانا کزين گشته ست بى جان
که و مه لشکر سلطان عالم
به جان وى خورند سوگند محکم
چو با کهتر ز خود، سازد پدروار
چو با مهتر، همى سازد پسروار
بود با همسران مثل برادر
نباشد زادمردى زين فزونتر
زهر فن گرد او جمع حکيمان
خطيبان و دبيران و اديبان
ز هر شهرى بدو گرد آمدستند
به بحر جود او غرقه شدستند
اگر او نيستى ما را خريدار
نبودى شاعرى را هيچ مقدار
وگر چه شاعرى باشد نه دانا
بسى احسنت و زه گويد به عمدا
يکى از بهر آن تا کاو شود شاد
دگر تا بيشتر بايد عطا داد
ز مشرق تا به مغرب کار گيهان
به زير امر او کردست سلطان
بروبر نيست چندان رنج ازين کار
که از يک جام مى برد دست ميخوار
بزرگا جود دادار جهان بين
که بخشد مردمى را فضل چندين
الا تا در جهان کون و فسادست
وزيشان خاک، مبدا و معادست
بقا باد اين کريم نيکخو را
بر افزون باد جاه و دولت او را
هميشه بخت او پيروزگر باد
به پيروزى و نيکى نامور باد
متابع باد او را ملک گيهان
موافق باد وى را فر يزدان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید