غزل شماره ۱۵۴۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
چنان مستم چنان مستم من این دم
كه حوا را بنشناسم ز آدم
ز شور من بشوریده‌ست دریا
ز سرمستی من مست است عالم
زهی سر ده كه سر ببریده جلاد
كه تا دنیا نبیند هیچ ماتم
حلال اندر حلال اندر حلال است
می خنب خدا نبود محرم
از این باده جوان گر خورده بودی
نبودی پشت پیر چرخ را خم
زمین ار خورده بودی فارغستی
از آن كه ابر تر بارد بر او نم
دل بی‌عقل شرح این بگفتی
اگر بودی به عالم نیم محرم
ز آب و گل برون بردی شما را
اگر بودی شما را پای محكم

بادهجوانخدازمینعقلمحرممست


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید