غزل شماره ۱۷۲۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نگفتمت مرو آن جا كه آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم
وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی كه منتهات منم
نگفتمت كه به نقش جهان مشو راضی
كه نقش بند سراپرده رضات منم
نگفتمت كه منم بحر و تو یكی ماهی
مرو به خشك كه دریای باصفات منم
نگفتمت كه تو را رهزنند و سرد كنند
كه آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت كه صفت‌های زشت در تو نهند
كه گم كنی كه سرچشمه صفات منم
نگفتمت كه مگو كار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بی‌جهات منم
اگر چراغ دلی دانك راه خانه كجاست
وگر خداصفتی دانك كدخدات منم

آتشآشناجهانحیاتخدامروچراغچشمچشمه


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید