چند نظاره جهان كردن
آب را زیر كه نهان كردن
رنج گوید كه گنج آوردم
رنج را باید امتحان كردن
آنك از شیر خون روان كردهست
شیر داند ز خون روان كردن
آسمان را چو كرد همچون خاك
خاك را داند آسمان كردن
بعد از این شیوه دگر گیرم
چند بیگار دیگران كردن
تیز برداشتی تو ای مطرب
این به آهستگی توان كردن
این گران زخمهای است نتوانیم
رقص بر پرده گران كردن
یك دو ابریشمك فروتر گیر
تا توانیم فهم آن كردن
اندك اندك ز كوه سنگ كشند
نتوان كوه را كشان كردن
تا نبینند جان جانها را
كی توان سهل ترك جان كردن
بنما ای ستاره كاندر ریگ
نتوان راه بینشان كردن