غزل شماره ۱۹۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ای صوفیان عشق بدرید خرقه‌ها
صد جامه ضرب كرد گل از لذت صبا
كز یار دور ماند و گرفتار خار شد
زین هر دو درد رست گل از امر ایتیا
از غیب رو نمود صلایی زد و برفت
كاین راه كوتهست گرت نیست پا روا
من هم خموش كردم و رفتم عقیب گل
از من سلام و خدمت ریحان و لاله را
دل از سخن پر آمد و امكان گفت نیست
ای جان صوفیان بگشا لب به ماجرا
زان حال‌ها بگو كه هنوز آن نیامده‌ست
چون خوی صوفیان نبود ذكر مامضی

جامخرقهخموشسخنسلامصباصوفیعشقلالهماجرا


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید