غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
مشاهده در یوتیوب
برای دریافت فال حافظ عضو کانال یوتیوب ما شوید
غزل شماره ۱۵۴۸
غزلستان
::
مولوی
::
دیوان شمس - غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
روی تو چو نوبهار دیدم
گل را ز تو شرمسار دیدم
تا در دل من قرار كردی
دل را ز تو بیقرار دیدم
من چشم شدم همه چو نرگس
كان نرگس پرخمار دیدم
در عشق روم كه عشق را من
از جمله بلا حصار دیدم
از ملك جهان و عیش عالم
من عشق تو اختیار دیدم
خود ملك تویی و جان عالم
یك بود و منش هزار دیدم
من مردم و از تو زنده گشتم
پس عالم را دو بار دیدم
ای مطرب اگر تو یار مایی
این پرده بزن كه یار دیدم
در شهر شما چه یار جویم
چون یاری شهریار دیدم
چون در بر خود خوشش فشردم
آیین شكرفشار دیدم
چون بستم من دهان ز گفتن
بس گفتن بیشمار دیدم
چون پای نماند اندر این ره
من رفتن راهوار دیدم
سر درنكشم ز ضر كه بیسر
سرهای كلاه دار دیدم
بس كن كه ملول گشت دلبر
بر خاطر او غبار دیدم
بهار
جهان
خمار
دهان
شهریار
طرب
عشق
عیش
غبار
مطرب
ملول
نرگس
چشم
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
تا چهره آن یگانه دیدم
فقر را در خواب دیدم دوش من
خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم
بیا كز عشق تو دیوانه گشتم
ای كرده میان سینه غارت
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال