غزل شماره ۲۳۰۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بربند دهان از نان كمد شكر روزه
دیدی هنر خوردن بنگر هنر روزه
آن شاه دو صد كشور تاجیت نهد بر سر
بربند میان زوتر كمد كمر روزه
زین عالم چون سجین برپر سوی علیین
بستان نظر حق بین زود از نظر روزه
ای نقره باحرمت در كوره این مدت
آتش كندت خدمت اندر شرر روزه
روزه نم زمزم شد در عیسی مریم شد
بر طارم چارم شد او در سفر روزه
كو پر زدن مرغان كو پر ملك ای جان
این هست پر چینه و آن هست پر روزه
گر روزه ضرر دارد صد گونه هنر دارد
سودای دگر دارد سودای سر روزه
این روزه در این چادر پنهان شده چون دلبر
از چادر او بگذر واجو خبر روزه
باریك كند گردن ایمن كند از مردن
تخمه اثر خوردن مستی اثر روزه
سی روز در این دریا پا سر كنی و سر پا
تا دررسی ای مولا اندر گهر روزه
شیطان همه تدبیرش و آن حیله و تزویرش
بشكست همه تیرش پیش سپر روزه
روزه كر و فر خود خوشتر ز تو برگوید
دربند در گفتن بگشای در روزه
شمس الحق تبریزی هم صبری و پرهیزی
هم عید شكرریزی هم كر و فر روزه

آتشبستانتبریزتدبیرتزویردهانسوداصبرمستپنهانچینگردن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید