غزل شماره ۳۱۱۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
نگارا، چرا قول دشمن شنیدی؟!
چرا بهر دشمن ز چاكر بریدی؟!
چه سوگند خوردی؟! چه دل سخت كردی
كه گویی كه هرگز مرا خود ندیدی
مها، بار دیگر نظر كن به چاكر
چنین دان، كاسیری ز كافر خریدی
تو آب حیاتی، چو رویت بدیدم
چو می در تن بنده هرسو دویدی
تو باز سپیدی، كه بر من نشستی
ربودی دلم را، هوا بر پریدی
دلم رو به دیوار كردست ازان دم
كه در خانه رفتی و رو دركشیدی
اگر جان بخواندم ترا راست گفتم
كه جان ناپدیدست، و تو ناپدیدی
به فریاد من رس، كه این وقت رحمست
كه صد جا به فریاد جانم رسیدی

اسیرحیاتسوگندفریادمستنگار


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید