غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
مشاهده در یوتیوب
برای دریافت فال حافظ عضو کانال یوتیوب ما شوید
«جواهر» در غزلستان
حافظ شیرازی
«جواهر» در غزلیات حافظ شیرازی
کحل الجواهری به من آر ای نسیم صبح
زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد
بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول
مولوی
«جواهر» در دیوان شمس - غزلیات مولوی
همچو دریاییست تبریز از جواهر و ز درر
چشم درناید دو صد در ثمین تبریز را
كی كرد در كف كان خاك را زر و نقره
كی كرد در صدفی آب را جواهرها
رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا
كه داد اوست جواهر كه خوی اوست سخا
ز كف هر یكی دریای بخشش
نثرن جواهرا جما و وفرا
من رام مغنما و تصدی جواهرا
فلیلزم الجواری وسط بحارنا
صلاح الدین یعقوبان جواهربخش زركوبان
كه او خورشید اسرارست و علام الغیوب آمد
یا طالب الجواهر و الدر و الحصی
مثلان فی الظلام فهل تدر ما تحوز
جواهر كه بخشد كف بحر خویش
فزایش كه بخشد رخ جان فزایش
ور زان كه چكانم تو ببین قدرت حق را
كز بحر بدان قطره جواهر بستانم
برون كردند سرها سبزپوشان
پر از طوق و جواهر گوش و گردن
بنده بدید جوهرت لنگ شدهست بر درت
ماندهام ای جواهری بر طرف دكان تو
در آن دو دیده مخمور و قلزم پرنور
درآ جواهر اسرار كردگار بجو
جواهر جمله ساكن بد همه همچون اماكن بد
شكافید این جواهر را و بیرون جست اندیشه
خزینههای جواهر كه این دلم را بود
قمارخانه درون جمله را ببازیده
شده زركوب و حق مانده تنش چون زرورق مانده
جواهر بر طبق مانده چو زركوبی كروبی
روحها میپروری همچون زر و مس و عقیق
چون مخالف شد جواهر ای عجب چون كان تویی
كف از بهشت بشوید چو باغ عشق تو گوید
كز او جواهر روید اگر چه سنگ بكاری
جواهر از كف دریای لامكان ز گزاف
به پیش ممن و كافر نهاده كافوری